در این جلسه بحثی را میخواهیم تحت عنوان ادب مطرح كنیم. آیات و روایاتی را جمع آوری كردهام كه خدمت شما عرض میكنم. ما خیال میكنیم ادب این است كه خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. معنای ادب همرنگی با جامعه نیست. مثلاً اگر همه كراوتی بودند ما هم كراوت بزنیم. من دیروز یك جایی بودم. چند تا كراواتی هم نشسته بودند. گفتم: اگر كسی برای من خاصیت كراوات را بگوید، من با عمامه دو تا كراوات را روی هم میزنم. عكس هم بگیرید. چون لباس یا باید گرم كند یا سرد كند. یا علامت شغل باشد. كراوات نه علامت سن است. نه علامت تخصص است. نه علامت روشنفكری است. بی خاصیت ترین لباسی كه آویزان است كراوات است. بعضیها خجالت میكشند كه حرف بزنند. میگویند: این آدم با ادبی است. نه! این وارفته است. ادب به معنای خجالت و وارفتنگی نیست. ما گاهی وقتها به بچه میگوییم: با ادب باش. یعنی ساكت باش. ادب به معنای تواضع و تملق هم نیست. بعضیها به هر كس میرسند میگویند: خدا سایهات را از سر من كم نكند. خدا شما را حفظ كند. بعضیها میگویند: فلانی با ادب است. چون خیلی سوپر دولوكس است، به او احترام میگذارند. حیف كه ما خودمان را باختیهام. معنای ادب این نیست كه هركس حرف میزند این گوش كند. هر حرفی را از هركس گوش دادن معنای ادب نیست. معنای ادب پذیرفتن هر دعوتی نیست. بنده تواضع دارم ولی خانه شما به دلیلی نمیآیم. چه كسی گفته است اگر من خانه شما نیایم متكبر هستم؟ بعضیها میگویند: ایشان با ادب است چون انتقاد نمیكند. در جامعه ما گاهی ادب معنای انحرافی دارد. «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(زمر/18) بنده خوب خدا كسی است كه حرف را بشنود و خوب آنرا انتخاب كند. ادب با خدا این است كه اسم خدا را با احترام ببرد و دست بی وضو به اسم خدا و پیغمبر نزند. ادب نماز خواندن خوب است. ادب نسبت به خداوند این است كه قسم نخورد. امام سجاد(ع) در یك صحنهای گفتند: قسم بخور یا 4000 هزار درهم جریمه بده. حضرت قسم نخورد. گفتند: آقا حق با شماست. چرا قسم نمیخوری؟ حضرت فرمود: من قسم راست هم نمیخورم. كار خوبی كه اهل سنت میكنند این است كه قرآن را هیچ وقت زمین نمیگذارند. قرآن را همیشه بالاتر میگذارند.
ادب نسبت به پیغمبر؛ پشت در خانه پیغمبر میآمدند و میگفتند: یا محمد! هوی! آیه نازل شد ادب داشته باشید. «إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ»(حجرات/4) كسانی كه از پشت دیوار پیغمبر را صدا میزنند، اینها آدمهای بی ادبی هستند. بعضیها اسم پدرشان را با ادب نمیبرند. بعضی خانمها اسم شوهرشان را با ادب نمیبرند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ»(حجرات/2) صدایتان را از صدای پیغمبر بالاتر نبرید. اگر كسی اسم پیغمبر را بشنود و صلوات نفرسد این ادبش كم رنگ است. خدا میگوید: من نسبت به پیغمبر احترام میگذارم. «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»(احزاب/56) خدا و فرشتهها به پیغمبر صلوات میفرستند. آنوقت تو نمیخواهی صلوات بفرستی؟ چرا(ص) مینویسی؟ یعنی تمام عمرت به وقت مصرف شده است. فقط حالا كه به(صلی الله) میرسی میخواهی صرفه جویی كنی؟
احترام با مردم؛ «وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا»(بقرة/83) با مردم خوب حرف بزن. شهید بهشتی در یكی از كشورهای خارجی رسیدند به یك جایی كه قبر رهبر ماركسیستها بود. اتفاقاً در قبرستان یك سگی هم راه میرفت. یكی از همراهان شهید بهشتی گفته بود این سگ در قبرستان ماركسیستها آمد فاتحه بخواند. شهید بهشتی فرمود: ما با آنها مخالف هستیم. اما ادب حتی به كافر هم لازم است. «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ»(انعام/108) به آنهایی كه دین ندارند فحش ندهید. چون آنها هم به خدای شما فحش میدهند. ما تكلیف مینوشتیم. میرفتیم پیش معلممان و میگفتیم: ما تكلیف نوشتهایم. او هم اعتنایی نمیكرد. من تا بوق سگ نشستهام مشق نوشتهام. جان كندهام. یك كلمه یك كلمه نوشتهام. آن چنان خودكار را در آن میكشید كه انگار میخواهد من را بكشد. چرا برخوردت با من این چنین است؟ در حرف زدن ادب كنیم. حرف كسی را قطع نكنیم. تا كسی سوال نكرده است جواب ندهیم. متاسفانه به بعضیها كه سلام میكنی، میگوید: سلام از بنده است. جواب من چه شد؟ شما باید بگویی: علیكم السلام! بعد بگو: سلام از بنده است. كسی كه سلام نكند بی ادب است.
ادب در لباس؛ در استخر میرویم خیلی لباسها كوتاه نباشد. به ما گفتهاند: پدر و پسر با هم حمام نروند. برادر بزرگ جلوی خواهرش با لباسی كه مناسب نیست راه نرود. خواهر جلوی برادر خود آرایش نكند.
ادب در نان؛ اخیراً كه نان را در یخچال میگذارند آنرا با چاقو میبرند. حدیث داریم با آهن و چاقو نان را نبرید. میگویند: میخواهیم كه صاف در بیاید. خوب بعداً كه در دهانت میگذاری كج در میآید. شخصی رفت انگور بخرد. دانه دانه میخرید. میگفتند: چرا چنین میكنی؟ میگفت: همین انگوری كه كیلویی چهل تومان است، یك ساعت دیگر دانه دانه میشود. حالا دانه دانه هم كیلویی پنج تومان است. من چهل تومان بدهم بعد آنرا دانه دانه كنم.
ادب در مجالس؛ بعضیها پایشان را دراز میكنند. یك طور بدی مینشینند. ادب در خیابان، ادب در نزد استاد، شاگرد امام صادق(ع) به استادشان میگفتند: كسی كه الان سلام نكند. چند سال دیگر كه بزرگ شود دیگر به استادش سلام نمیكند. امام علی(ع) فرمود: اگر كسی چیزی یاد من بدهد من تا آخر عمر یادش هستم. بنده او هستیم. نسبت به استاد ادب كنید. علامت اینكه علم شما فایده دارد یا ندارد این است «ثمرة العلم العبودیة» خط كش علم این است كه فایده داشته باشد. هركس باسوادتر است و ادب او بیشتر است مفیدتر است. امام زین العابدین(ع) میفرماید: خدایا «لا ترفعنی فی الناس درجة» هرچه درجه من را بالاتر میبری ادب من را بیشتر كن.
ادب در محل كار، برای خارجیها و مهمانان خارجی دكور سازی خوب است. اما برای خودمان لزومی ندارد كه اگر سست بگیریم، محبوبتر میشویم. اینطور نیست كه اگر اتاق ما درازتر باشد محبوبیت ما بیشتر است. ادب در راه رفتن «وَعِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا»(فرقان/63) بندگان خدا یكی از علامت هایشان این است كه ویراژ نمیدهند. گرد و خاك نمیكنند. آرام راه میروند. پیغمبر طوری مینشست كه گرد و خاك بلند نشود. هركسی كه وارد میشد، میگفت: «ایكم رسول الله» كدام یك از شما پیغمبر هستید؟ ما نمیدانیم از اسلام چه ضرری دیدیم كه داریم شكل غیر اسلامی به خودمان میگیریم. پشت سر امام رفتیم چه عیبی داشتیم كه الان داریم ادای كارهای شاه را در میآوریم.
ادب نسبت به بالا دست و نسبت به زیر دست خیلی مهم است. پیغمبر ما تا زنده بود امام علی(ع) سخنرانی نمیكرد. این ادب است. میگفت: چون استاد زنده هست من صحبت نمیكنم. این ادب است. فقیری نزد امام حسن(ع) آمد. حضرت صد درهم به او داد. بعد نزد امام حسین(ع) آمد. امام حسین(ع) نود درهم به او داد و فرمود: اگر اول پیش من میآمدی من هم صد درهم به تو میدادم. حالا كه او صد درهم داده است من به احترام برادر بزرگم یك قدم عقبتر میروم. این ادب است. در مكتب ما سلام و صلوات رابطه بین رییس و مرئوس است.
ابوالفضل تا زنده بود، نمیگفت: حسین! میگفت: مولا و سیدی! پیغمبر ما روبروی مردم تكیه نمیداد. آیت الله خوانساری میآمد وسط اتاق مینشست. بعد متوجه شدیم كه ایشان میگوید: اگر كنار دیوار باشم تكیه میدهم و این علامت تكبر است. امام وقتی از پاریس آمد به آیت الله پسندیده گفتند: شما باید اول بروی. ایشان هم گفتند: نمیشود. همراهان هم گفتند: دوربینها و فیلمها دارند از ما عكس و فیلم میگیرند، نمیشود. امام گفت: ایشان برادر بزرگ من است. به آقای پسندیده گفتند: خواهش میكنیم شما از آن در بروید. بالاخره آیت الله پسندیده را از آن یكی در هواپیما بردند و امام حاضر نشد جلوی برادر بزرگش راه برود. حدیث داریم برادر بزرگ مثل پدر میماند. به شرطی كه برادر بزرگ هم بزرگی كند. برادر بزرگها هم قلدر هستند. اگر برادر بزرگ پدر باشد، خوب است كه برادرهای كوچك به او احترام پدری كنند.
ادب در قبرستان این است كه نخندی و آب دهان نیندازی. سنگ قبرها را نخوان.
ادب در عیادت، حدیث داریم عیادت كه میروید به اندازه دوشیدن یك بزغاله بنشین. اگر خود مریض گفت: خواهش میكنم. آنوقت بنشینید.
ادب در مهمانی، حدیث داریم مهمان كه میآید ساك او را بگیر و داخل بیاور. اما وقتی كه میرود هرچه هم بار او سنگین است به او كمك نكن. چون وقتی ساكش را میبری یعنی خوش آمدی دیگر به خانهات برو. اما وقتی ساك او را در خانه میاوری یعنی او را تعارف كردی. اینها مهم است. اینها آداب است.
ما میتوانیم با آداب اسلامی مردم را به حق دعوت كنیم. چند متر راه امام علی(ع) یك مسیحی را بدرقه كرد. ایشان به امام گفت: راه شما آنطرف است. امام فرمود: ادب همسفری در اسلام این است كه من چند قدم شما را همراهی كنم. این گفت: من مسلمان میشوم. حدیث داریم كسانی كه آداب و رفتار پیغمبر را دیدند و ایمان آوردند آمارشان بیش از كسانی است كه استدلال شنیدند و ایمان آوردند. بعضیها اسیر هستند. گیر در خودشان هست. قفل شدهاند و باز نمیشوند. انگار عصا خورده است. مقام معظم رهبری وقتی قاریها میآیند و قرآن میخوانند به احترام قاریها روی زمین مینشینند. حدیث داریم ایستاده غذا نخور. حدیث داریم «اجلسوا جلست العبد» یعنی وقتی مینشینی مثل برده بنشین. حدیث داریم سفره كه پهن شد، دعا كنند. اما ما وقتی خوردیم دعا میكنیم. دبستانیها ادبشان نسبت به استاد بیشتر است یا دانشجوها؟ دبستانیها! این پیداست كه رشد علمی هست اما رشد ادبی نیست. اما سیستم علوم اسلامی اینطور نیست. علامه مطهری وقتی به امام میرسد میگوید: «روحی له الفداء» خدا جان مطهری را فدای امام كند. این از تربیت اسلامی ما است. بعضیها نسبت به خدا هم بی ادب هستند. «إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیَاءُ»(آل عمران/181) میگویند: خدا فقیر است و ما بی نیاز هستیم. میگویند: خدا میگوید: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا»(بقرة/245) به خدا قرض بدهید. اینها گفتند: خدا از ما قرض میخواهد. پیداست كه خدا فقیر است. اینطور نیست او دستش را دراز میكند كه تو را نجات بدهد. نه اینكه او نیاز به پول دارد.
یا همینكه وضعشان خوب نیست میگویند: «رَبِّی أَهَانَنِی»(فجر/16) «فَیَقُولُ رَبِّی أَكْرَمَنِی»(فجر/15) خدا به من اهانت كرده است. خدا چرا چنین كردی؟ مگر طلبی داشتی؟ بعضیها نسبت به خدا بی ادب هستند. شیطان گفت: خدایا «رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی»(حجر/39) خدایا تو من را گمراه كردی. خدا كه تو را گمراه نكرد. تو سجده نكردی. به پیغمبر میگفتند: از خدایت بخواه. نمیگفتند: از خدای ما بخواه. یعنی انگار خدای ما نیست. رمز سقوط شیطان بی ادبی بود. گفت: من به او سجده نمیكنم. در مقابل فرمان خدا بی ادبی و گردن كلفتی كرد. به پیغمبر میگفتند: این قرآنی كه میگویی چیزی نیست. «لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا»(انفال/31) اگر بخواهیم ما هم میآوریم. تحقیر میكردند. یك كسی میگفت: آقای قرائتی میدانی چرا مردم پای صحبتهای شما مینشینند؟ گفتم: نه! گفت: تو كاشانی هستی. مردم میخواهند زبان كاشانی یاد بگیرند! واقعاً حسادت چه میكند؟ پنجاه میلیون ایرانی را تحقیر میكند. یعنی مثل اینكه همه مشكلات مردم ایران حل شده است فقط مشكل یاد گرفتن زبان كاشانی است. مشكل در روح آنها است. یعنی روحشان تاب دارد. بنی اسرائیل گفتند: «لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا»(بقرة/61) خدا برای آنها مائده آسمانی فرستاد. غذای شیرین فرستاد. گفتند: سیر و پیاز میخواهیم. آنوقت مثنوی آنرا به شعر در آورده است:
از خدا جوییم توفیق ادب *** بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد *** بلكه آتش در همه آفاق زد
بعضیها به پیغمبر میگفتند: اگر میخواهی ما دور و بر شما باشیم این فقرا را بیرون كن. ادب با فقرا خیلی مهم است. ادب نسبت به بچه یتیمها خیلی مهم است. عروس كج فكر خیال میكند كه شوهرش باید مثل فامیل هایش كراوات بزند. میگوید: همه رفتهاند تالار من هم باید بروم. چرا شما به حرف آنها گوش میكنید؟ به یك نفر گفتند: انگشترت را به من بده. گفت: برای چه؟ گفت: میخواهم هر وقت آنرا دیدم یاد تو باشم. گفت: نمیدهم تا هروقت دیدی نیست یاد من بیفتی. آدم خوب نیست كه آبكی باشد. در هر ظرفی ریختند شكل همان ظرف در بیاید. ادب آن است كه آنچه خدا گفته است گوش بدهد و آنچه خدا نگفته گوش ندهد.
«والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته»
موضوعات مرتبط: اخلاق و ادب در قرآن
[ سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۶ ] [ 20:53 ] [ مهدی کریمی ]
برچسب : نویسنده : adabmk1396 بازدید : 215